همیشه وضو داشت . آستینهایش را که بالا میزد می رفتم کنارش می ایستادم. آب دستش را روی صورتم می پاشید و میگفت:
اگرشب را با وضو بخوابی تا صبح فرشته ها به جایت عبادت میکنند.
با وضو خوابیدم. نصف شب بیدار شدم و دنبال
فرشته ها گشتم.در سکوت اتاق، با بوی عطر
حرمِ بابا، پلکهایم را روی هم گذاشتم.
چه خواب خوشبویی
زهرا جعفرزاده،فرزند شهید
برچسبها: چه خواب خوشبویی!.......................